The Evil Within
بازی با کارآگاهی به نام سباستین کاستلانوس شروع میشود.
شخصیت اصلی داستان، که با دو همکار خود به نامهای جولی کیدمن (Julie Kidman) و ژوزف اودا (Joseph Oda) در حال بازگشت از یک ماموریت هستند که خبر میرسد در تیمارستانی اتفاقهای عجیبی رخ داده است.
بعد از مدتی به بیمارستان روانی میرسند که در محاصره برق و ناله ماشینهای پلیس و آمبولانسها است.
چند ثانیه ای که طول می کشد تا درهای دوتایی ساختمان باز شوند، تمام زمانی است که بازی برای ایجاد یک حس اولیه تنش و ترس به خود زحمت می دهد.
در داخل، کاستلانوس انبوهی از اجساد خون آلود و فرو افتاده را پیدا می کند.
۹ سال از کارگردانی یک بازی ترسناک شینجی میکامی با Resident Evil 4 می گذرد. هیچ یک از ریتم و سرعت آن بازی در اینترفیس از بین نرفت.
لحن کار او نیز تغییر نکرده است، از دیالوگ های B-movie گرفته تا gunplay فشرده.
داستان بازی (بدون اسپویل)
یک روز عادی است! سباسیتن در کنار همراهانش سوار بر ماشین هستند و از سرکارشان بازمیگردند.
در همین حین، بیسیمی به آنها اطلاع میدهد که قتل عجیبی در تیمارستان اصلی شهر رخ داده! سباستین، که ابتدا از رفتن به آن محل سرباز میزد، با اصرار همراهانش، بالاخره عازم تیمارستان میشود!
پس از ورود سباستین و جوزف به بیمارستان، و البته مشاهده اجساد خونآلود و محیط دیوانهوار درون تیمارستان، دو دوست قدیمی با دکتر مارسلو ملاقات میکنند و پس از آن است که داستان، به صورت رسمی کلید میخورد.
سباسیتن پس از مشاهده چهره خوفناک روویک برای اولین بار، توسط روویک بیهوش میشود.
پس از این اتفاق، سباسیتن خودش را در اتاقی مییابد که موجود چندشآوری قصد تکه تکه کردنش را دارد!
و خب مثل همیشه باید موفق به شکست دادنش شود
پس از این اتفاق، سباستین به همراه دکتر مارسلو و لزلی از محل خارج شد، اما گویا فاجعه اصلی در بیرون رخ داده است!
زمین لرزههای بیوقفه و پشت سر هم، شهر را کاملا نابود کرده و اکنون، ساختمانهای بلند، روبروی مسیر سخت سباستین تعظیم میکنند!
در ادامه، شخصیت اصلی داستان، آرام آرام متوجه وقایع و اتفاقات اطرافش میشود.
سباستین، به خانه پدر روویک میرود و با توجه به اطلاعاتی را پیدا می کند.
سباستین، پس از این ماجرا بارها با روویک روبرو میشود و حتی تا آستانه کشتنش هم پیش میرود، در نهایت، این روویک هست که به سباستین میگوید،
این دنیا،ساخته اوست و کارآگاه زرنگ ما، هرچقدر هم که باهوش و قوی باشد،
نمیتواند روویک را در این دنیا زندانی کند.
در قسمتهای پایانی بازی، آرام آرام اوضاع پیچیده میشوند و جواب سوالات ما پیدا می شود
نوع دشمنان The Evil Within:
The Evil Within همچنین یکی از بهترین دستاوردهای بهترین ایده ها و لحظات کارگردان است.
زامبی خمیده ای است که روی جسدی که پشت سرشانه ای پوسیده به دوربین نگاه می کند، می کوبد – تکرار فریم به فریم صحنه معروف اولین Resident Evil در پلی استیشن.
انیمیشن های آشنای پر دردسری وجود دارد که هر بار که از یک فضای مجازی به فضای مجازی دیگر عبور می کنید، تنش را افزایش می دهند.
عکس های سرش که بالن می ترکد وجود دارد
روستایی پر از گل و لای و داستان سرایی محیطی درباره آزمایشهای علمی غیراخلاقی که ساکنانش را به سمت خشونت سوق داده است.
برادران چاق و دیوانه ای هستند که در کلیساهای متروکه پرسه می زنند.
سوپر سگهای هار، روستاییان خزنده وجود دارند که با چشمهای درخشان خیره میشوند و مشعل یا اره برقی در دست دارند.
یک اسلحهخانه رو به رشد خودتان وجود دارد که به دلیل کمبود مهمات، از استفاده آزادانه از آن خودداری میکنید.
بخشهای آشنای وجود دارد که در طی آن شما در کنار شخصیت دومی که توسط کامپیوتر کنترل میشود، مبارزه میکنید، و در عین حال سعی در حفظ سلامتی خود دارید، به سلامت آنها رسیدگی میکنید.
این یک بازی Mikami از بالای تپه تا کاتاکومب است و بدون شک نزدیکترین بازی ما به دنبالهای مستقیم برای بزرگترین اثر او، Resident Evil 4 است.
همچنین ویژگیهای جدیدی وجود دارد که The Evil Within را به عنوان گزارهای متمایز از سریال ترسناک schlock که میکامی با آن نام خود را بر سر زبانها انداخت، مشخص میکند.
ترس روانی که به شکل ستون فقرات در هر یک از ۱۶ فصل ماندگار بازی می گذرد، جدید است.
کاراکترها و لوازم اعصابآور (عروسک خاکی، زن هیولای چروکیده که روی چهار دست و پا راه میرود، دال قصابی برای کندهکاری انسانها) به همان اندازه که از آثار کارگردان فیلم تاکاشی میکه، جورج رومرو مورد علاقه میکامی وام گرفته شدهاند.
بازی دائماً با فضا درهم میآید و مجموعهها و راهروها را به روشهای ناآرامی تغییر میدهد.
از فیلترهای دوربین برای ایجاد گیج شدن و گیج کردن و برای تأثیرگذاری عالی استفاده میشود.
علاوه بر مبارزه و فرار با اره برقیهای بلند، شما در مقابل شخصیتهای آشنا از فیلمهای ترسناک ژاپنی معاصر در باسهای ترسناک بازی قرار میگیرید.
The Evil Within Safe Zone:
تقسیم تونال به بهترین وجه در فضای “ایمن” The Evil Within نشان داده می شود، منطقه ای که Castellanos می تواند به سمت آن عقب نشینی کند تا پیشرفت را حفظ کند و از لحظاتی آرامش دور از طوفان بازی اصلی لذت ببرد.
این منطقه یک بخش باطنی است که در بیمارستان روانی قرار دارد که در آن بازی باز می شود.
به این ترتیب ذاتاً عصبی است. ممکن است در سلول پر شده شما باز باشد، اما راهروها «بوی دارو» می دهند و رو به زوال هستند.
صندلی که باید روی آن بنشینید تا تواناییها و تسلیحات کاستلانوس را ارتقا دهید – با استفاده از پولی که با مایع سبز رنگ که در کوزهها یافت میشود یا از اجساد در حال حل شدن دشمنانتان بیرون میآیند – دارای بند چرمی است.
کلاه سیمی روی سرش فرود میآید که انگار میخواهد لوبوتومی انجام دهد.
میکامی از استفاده از شوک های ارزان برای کمک به احساس شکنندگی و ناراحتی ذهنی شما نمی ترسد.
کارگردان بارها و بارها شما را تشویق میکند که وقتی به عقب بر میگردید، فقط به یک راه نگاه کنید تا یک پرستار ترسناک یا هیولایی با چهره شاخکها را درست در مقابل خود پیدا کنید.
این ترفند بارها و بارها جواب میدهد.
نه تنها به این دلیل که با روشهای دیگر، کمتر برنامهنویسی شده برای برانگیختن ترس همراه است – نورهایی که به دقت قرار گرفتهاند که سایههای غولپیکر پرتاب میکنند، پیامهایی که در خون روی دیوارها خط خوردهاند، خندههای طیفی از منابع ناشناخته در اتاقهای تصادفی، چهرههای شبحآلود در یک لحظه ظاهر می شود، پرت می شود و از بین می رود.
واژگان کلیشه ای است، اما میکامی و تیمش در Tango Gameworks، از طریق تخیل و تمرکز، از آن برای ایجاد جملات تازه هشدار دهنده استفاده می کنند.
با این حال، نابهنگاری هایی در طراحی وجود دارد که تنظیم آنها مدتی طول می کشد.
معماهای ساده و رویکردی مبهم به پنهان کاری وجود دارد.
تفنگ بی پایان در کشوها در جستجوی چیزی، هر چیزی برای دفع تاریکی وجود دارد.
بسیاری از قویترین طراحیهای Resident Evil 4 حذف شدهاند.
از جمله عنصر مدیریت منابع چمدان، مینیبازی گالری تیراندازی (جایگزین آن مجسمههای سنگی کوچکی است که باید آنها را پیدا کنید و آنها را برای کلیدهای قفسههای آیتمها از بین ببرید)، روشی که Los Ganados میکرد.
safe zone بر دارید
این سیستم بازی بازیکنان را مجبور می کند،که طرز بازی کردن خود را مدیریت کنند.
به جای آنها، اکنون می توانید دشمنان خود را با کبریت بسوزانید تا اطمینان حاصل کنید که دیگر هرگز نبرد نمی کنند (روشی منظم برای حفظ آن مهمات با ارزش و کمیاب).
یک سیستم ساخت ساده وجود دارد که به موجب آن خلع سلاح تله ها از طریق یک مینی بازی، قطعاتی را در اختیار شما قرار می دهد که می توان از آنها برای ایجاد انواع مختلف پیچ برای کمان پولادی خود استفاده کرد.
دسترسی به فضای امن بیمارستان روانی از طریق آینه های ترک خورده (سیستمی که این ایده روایی را اجرا می کند که کاستلانوس به خاطر اتفاقاتی که برای او و خانواده اش افتاده است، هر بار که به انعکاس خود نگاه می کند، دیوانه شده است).
شما از طریق صدای Clair de Lune که از یک گرامافون مجازی در هر اتاق می نوازد، به این نقاط دسترسی دارید.
با گذشت زمان، قطعه دبوسی به صدای آژیر تبدیل می شود.
ملودی وحشت را قطع می کند و آرامش می بخشد، و به طور ظریفی پیوند بین ماه و جنون را تقویت می کند.
کلام اخر:
The Evil Within یک بازی سخاوتمندانه، طولانی، اما هرگز تکراری نیست، و پاداشهای پس از اتمام، کسانی را که مدتها پس از انتشار تیتراژ نهایی، Resident Evil 4 را برای اسرار استخراج کردهاند، هیجانزده میکند.
علاوه بر این، جواهرات طراحی در اینجا برای کشف مجدد وجود دارد، ویژگیها و ایدههایی که با بازیهای بسیاری که پس از کارهای قبلی میکامی از بین رفتند.
اما از بسیاری از پیشرفتهای مدرن در بازی اکشن سوم شخص نیز اجتناب میکند، مانند توانایی قفل کردن روی جلد یا اصلاحات کلیتر در انیمیشن که باعث میشود مبارزه و حرکت روانتر جریان پیدا کند.
شینجی میکامی هنوز یک بازی ضعیف انجام نداده است و The Evil Within رکورد او را لکه دار نمی کند.
اما بازی به شیوه ای که Vanquish و دیگران مدیریت کردند، مسحور و مختل نمی کند.
این میکامی است که به افتخارات گذشته خود بازنگری می کند و به این ترتیب، هم مایه لذت و هم ناامیدی است.
اگر که از این مقاله خوشتان آمده حتما نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید و برای دیدن مقاله های بیشتر اینجا کلیک کنید.